طغیان و سرکشی
رفاه، تجمل گرایی و غرق شدن در دریای لذایذ و نعمت های دنیوی، و دورشدن از معنویات، باعث طغیان و سرکشی انسان می شود. انسانی که به دنیا وابسته است و از ساده زیستی به تجملات روی آورد ، کم کم احساس بی نیازی می کند ؛زیرا همه چیز را فراهم شده و در دسترس می بیند. بدین گونه است که حتی این احساس بی نیازی ، او را رویاروی حق قرار می دهد و چنان روحیه خودخواهی و غرور بر او چیره می شود که جز خود نمی تواند کس و چیز دیگری را قبول داشته باشد و با قدرت تمام با آن می ستیزد؛ لذا در آیات قرآن می خوانیم: « وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَهٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُون؛ و در هیچ شهر و دیاری، بیم دهنده و انذارگری، ارسال نکردیم مگر اینکه ثروتمندان عیاش آنها(که سرمست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شده اید، کافریم.»
در آیه دیگری می خوانیم: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرا؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان میداریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم . »
از آیات یادشده و دیگر آیات قرآن، به خوبی استفاده می شود که انسان حریص و دنیا طلب، هنگامی که در میدان رقابت تجمل گرایی قرار می گیرد، برای رسیدن به مقصود و بهره گیری از لذت های حیوانی، تمام حد و حصرها و موانع را کنار زده، هیچ ضابطه و معیاری را نمی شناسد.
مترفان طغیان گر و غافل معمولا در صف نخست مخالفان پیامبران بوده اند ؛ زیرا آموزه های پیامبران الهی ، مزاحم کام جویی ها و هوس رانی های آنان بود . هم چنین پیامبران از حقوق محرومانی دفاع می کردند که مترفان با غصب حقوق آنان توانسته بودند به این زندگی پرزرق و برق و تجملاتی برسند. افزون بر آن ، این گروه همیشه برای پاسداری از مال و ثروت شان، قدرت حکومت را یدک می کشیدند ،در حالی که پیامبران در برابر این کار نیز می ایستادند. به همین دلیل ،آنان بی درنگ به مبارزه برمی خاستند. گفتنی است این گروه روی حکم و آموزه خاصی انگشت نمی گذاشتند،بلکه می گفتند ما به تمام آن آن چه شما بدان برانگیخته شده اید، کافریم و حتی یک گام نیز با شما همراه نیستیم . این سخن بهترین دلیل بر لجاجت و عنادورزی آنان در برابر حق بود.
گرایش افراط گونه به دنیا و ظواهر فریبنده آن، باعث می شود بزرگانی چون طلحه و زبیر، با آن سابقه تاریخی، در برابر امیرمؤمنان حضرت علی(ع) قرار گرفته، بیعت خود را نادیده بگیرند و جنگ خونین جمل را سازماندهی کنند.
5-1-3 غفلت از ارزش ها
از جمله آثار شوم تجمل گرایی، پشت کردن به ارزش ها و امور معنوی و اخلاقی است. افراد و اشخاصی که شیفته و مجذوب ثروت و سرمایه می شوند، تمام توان و همت خود را صرف جمع آوری زرق و برق دنیا می کنند، در قاموس آنها، مفاهیم ارزشی مثل: زهد، تقوا، ساده زیستی، انفاق، ایثار و… هیچ جایگاهی نخواهد داشت ؛ زیرا همه این ارزش ها مخالف خواست و میل آنان است و هیچ کدام برای آن ها ارزشی ندارند.
با گسترش تجمل گرایی ، ارزش هایی که دین بر آن تاکید کرده و هر انسان عاقلی آن را می پذیرد و حتی تجربه پیشینیان آن را به اثبات رسانده و در تار و پود جامعه دینی و مذهبی ، ریشه دوانده است ، دستخوش نابودی می شود و به عنوان ضد ارزش قلمداد می شود . قرآن می فرماید: « الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَهِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی ضَلالٍ بَعیدٍ ؛ کسانی که زندگی دنیا را به آخرت، ترجیح می دهند و مردم را نیز از راه خدا منحرف می کنند و در پی آن هستند که برای سنت و دین خدا کجی ایجاد کنند، ضلالت برای آنان حتمی است.»
در جای دیگر می خوانیم: « وَ قَالَ مُوسی رَبَّنَا إِنَّکَ ءَاتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَهً وَ أَمْوَالًا فی الحَْیَوهِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُواْ حَتی یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیم ؛ موسی گفت: پروردگارا! تو، فرعون و اشراف وابسته او را در زندگی دنیا، زیور و دارایی داده ای که با آن، مردمان را از راه تو گمراه کنند.»
اگر مال و زینت های دنیایی ، دل ها را تسخیر نمی کرد، پیامبر عظیم الشأنی هم چون موسی (ع) از خداوند نمی خواست اموال فرعونیان را درهم بکوبد تا مبادا این جاذبه ها ، قوم او را بفریبد و آنان را از بندگی خدا بازدارد . حال اگر جامعه ای ، فریب این جاذبه ها را بخورد ، در همه مسایل زندگی ، بینش مادی خواهد داشت . بدین ترتیب ، در جهت گیری های فردی و گروهی ، مادیات اصل و مبنا قرار می گیرد و با حاکمیت سودجویی بر ذهن اعضای آن ، دیگر انگیزه الهی و معنوی برای آنان رنگ می بازد.
وابستگی شدید به زرق و برق دنیا، انسان را برده و مطیع خود می سازد؛ زیرا انسان برای اینکه به زندگی خود، رونق و صفا بخشد، به تنعم و تجمل رو می آورد و به تدریج با امور و اشیایی که وسیله تنعم و تجمل و یا ابزار قوت و قدرت خویش قرار داده، خو گرفته و شیفته آن می شود و رشته هایی نامرئی او را خوار و ذلیل نموده و به زانو درمی آورد. در نتیجه خدا و آخرت را به کلی از یاد می برد: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُون ؛ آنان تنها ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت بی خبرند.»
امام رضا(ع) درباره این گونه افراد فرموده است: «مال دنیا جمع نمی شود مگر با پنج خصلت، بخل بسیار و آرزوهای دراز و چیرگی آزمندی (بر انسان) و ترک صله رحم (و رسیدگی به بستگان تنگ دست) و دنیاپرستی و فراموش کردن آخرت.»
ابن خلدون درباره دگرگونی ارزش های ناشی از تجمل گرایی می نویسد :
فسادی که در پی تجمل خواهی و فرورفتن در ناز و نعمت در نهاد یکایک افراد راه می یابد ، عبارت است از: رنج بردن و تحمل سختی ها برای نیازمندی های ناشی از عادت و گراییدن به اقسام بدی ها برای به دست آوردن آن ها و نیز زیان هایی که پس از تحصیل آن ها به روان آدمی می رسد و خوی انسان را به رنگ های گوناگون بدی درمی آورد . به همین سبب ، فسق و شرارت و پستی و حیله ورزی در راه به دست آوردن معاش خواه از راه صحیح و خواه از بیراهه، فزونی می یابد و نفس انسان به اندیشیدن در این امور فرو می رود و در اینگونه کارها غوطه ور می شود و انواع حیله ها را در آن به کار می برد. چنان که می بینیم ، این گونه کسان بر دورغگویی و غل و غش کاری و فریبندگی و دزدی و سوگند شکنی و رباخواری در معاملات گستاخ می شوند . چنان که صفات مزبور به علت بسیاری شهوات و لذت های ناشی از تجمل پرستی در بیشتر آنان- به جز کسانی که خداوند آنان را از بدی نگه می دارد- به منزله ی عادت و خوی استوار می شود. هرگاه این گونه رذایل در میان مردم تعمیم یابد، خداوند ویرانی و انقراض آنان را اعلام می فرماید.
سبأ /34
[2] اسرا /16
در تعریف لغوی ارزش می توان گفت «هر آنچه که مفید، خواستنی یا تحسین کردنی است برای شخص یا گروه و برای آنها دارای ارزش است »( پرویز صانعی، ، جامعه شناسی ارزشها، تهران، گنج دانش، 1372، ص 2 . ( در واقع می توان گفت که ارزش از بنیادی ترین عوامل در تبیین اندیشه، عمل یا اعمال فرد و هم چنین شکل گیری حیات اجتماعی است . برای همین ارزشها معیارهایی هستند که به فرهنگ کلی و جامعه معنا می دهد. (عبدالحسین نیک گوهر ، مبانی جامعه شناسی، بی جا، رایزن، 1369، ص 280 .)اصولا انسان ها همواره ایده هایی درباره آنچه که خوب یا بد، مناسب یا غیر مناسب و ضروری و یا غیر ضروری است داشته اند . به این گونه ایده ها ارزش گفته می شود و هنگامی که این ارزش ها در نظامی از معیارها و ملاکها، برای ارزیابی ارزش اخلاقی و شایستگی رفتار، سازمان دهی می شوند یک نظام ارزشی را پدید می آورند. (جاناتان اچ ترنر ، مفاهیم و کاربرهای جامعه شناسی، ترجمه فولادی و بختیاری، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ص 80 . )
إبراهیم /3
یونس/88
روم /7
شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، بی جا، انتشارات جهان، 1378ق ، ص 276
عبد الرحمن بن خلدون، پیشین، ج2، صص 737-738
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:53:00 ب.ظ ]
|